۱۳۹۳ دی ۷, یکشنبه

تن آدمی شریف است به ... آدمیت

اگر فکر کرده اید که این وبلاگ مفلوک تم خاصی دارد از همین گام نخست باید بگویم که کور خونده اید.
اصلا این دفعه هم خودم هم نمی دونم برای چی یک وبلاگ دیگه علم کردم!
یکی نیست بگه دفعه های قبلی رو چیکار کردی که دوباره فیل رو باد هندستون برش دمیدی!

بگذریم؛ اینجا می خوام از هر دری سخنی بگویم و بگذارم و بگذرم.



قبل از اینکه ادامه مطلب رو بخونید سه نقطه خالی عنوان پست رو پر کنید:

تن آدمی شریف است به ... آدمیت

1. لباس
2. جان
3. پول
4. شهرت
5. شهوت
6 . ممه
7. نمی خوای پر کنی برو کنار بذار باد بیاد

امروز دیدم که گلشیفته باز هم در حرکتی انتهاری رخت و جامه را بر افکنده و یک عکس برای یک مجله بی ناموس فرانسوی انداحته که جماعتی آلت به دست را تا مدتها سر کار گذارد. راستش اولین بار که از این کارها کرد خود من ته دلم کلی شماتت کردمش و گفتم این چه کاری بود کردی ای دختر!! اما این دفعه نمی دونم چرا به تیریپ قبایمان بر نخورد و اصلا انگار نه انگار که ایشان جامه بدریده و عریان در جامعه ظهور به عمل رسانده. در مجموع حساب کتابی کردم و پیش خودم اندیشیدم که اصلا خیلی هم کار خوبی کرده؛ یک نمونه تاثیرش خود من که قبلا کلی شماتت ش کردم و الان کلا هیچ اهمیتی برای این کارش قائل نیستم. منظور از اهمیت قائل نبودن یعنی به تخم خود یا دیگری بودن؛ یعنی کلا کرده که کرده به من و دیگری چه!

اصلا چه معنی دارد هر کسی لخت شد ما راه بیافتیم و فلسفه بافی کنیم که تن آدمی شریف است به لباس آدمیت یا به جای دیگه ای از آدمیت؟